نی نی مننی نی من، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

دفترچه خاطرات

آتلیه

سلام پسری خوبی گلکم چه خبرها اونقدر بهت میگم تنبل خان که واقعا تنبل شدی هنوز 4 دست وپا راه نمیری ولی خیلی شیطون شدی راستی برا اولین بار کتاب داستانتو پاره کردی منم از فرصت استفاده کردم وبرات عکس گرفتم بعد کلی جستجو یه آتلیه خوب برات وقط گرفتم93/10/21 ومنو بابایی بردیمت اونجا ساعت 3:30 ساعت خوابتم بود کلی شکلک در میاوردیم تا بخندی تو که همه از خنده هات تعریف میکنن نمیدونم چرا اون روز همش میخ زمین بودی وکم میخندیدی ولی خوب خدا رو شکر گریه نمیکردی بعدش من وبابایی رفتیم چشم پزشکی وگرفتن عینک دیگه واقعا خسته شده بودی بابات تو ماشین برات شیر درست کرد خوردی وخوابیدی فدات شم روزانه هامونم همینجوری میگذره وهمش تو خونه وسرکار در رفت وامدیم...
24 دی 1393

پایان سال

سلام گلم الان گرفتی خوابیدی وتوخواب نازی 4 دی بردیمت قدووزن همه چی خوب بود خدارو شکر بعدش هم رفتیم خونه مادر جون  اونجا الینا وامیر دورت بودن وهی بغلت میکردن تو هم که از خدا خاصته فقت میخندیدی یه وقتایی اونقدر مهربونی که منو شرمنده خودت میکنی درست همون لحظه هاست که میخوام قورتت بدم برات چند دست لباس گرفتم خیلی خوشگلن کامپوتر مامان مشکل داره نمینوتم برات عکس بزارم البته فعلا هنوزم موز دوست نداری نمیدونم چطوریه از نظرت که اینقدر بدت میاد اونقدری که کتاب دوست داری اسباب بازی هاتو دوست نداری جوری که 1 ساعتم برات کتاب بخونم باز هم گوش میدی دوشنبه رو کلا مرخصی بودم وبا هم خوش بودیم بودیم خونه مادر ...
10 دی 1393

پایان 9 ماهگی

سلام پسری خوبی گلم امروز دیگه 9 ماهت تموم میشه وفردا وارد 10 ماهگی میشی خیلی شیطون بلا شدی وقتی از خواب بیدار میشی میخندی ولی زمانی پیشت باشم وبخوام بلند شم گریه میکنی تو این مدت اتفاق خاصی رخ نداد مگر اینکه 5 شنبه ها بریم خونه مادر جون واونجا کمی بهت خوش بگذره برای اتاقت فرش گرفتیم خیلی ناناسه وقتی برای اولین بار گذاشتیمت روش کلی ذوقیدی همش میخندیدی پرده هم سفرش دادیم هنوز آماده نشد 5 شنبه قبل خونه پدر بزرگت همه فامیلاشون شام بودن ما هم رفتیم به تو خیلی خوش گذشت ولی به من نه شنبه 29 آذر خونه مادر جون بودیم وشلعه زرد نذری هم زدیم ونذر کردیم فردا شبش شب یلدا بود وما خونه موندیم وجایی نرفتیم مثلا اولین یلدای تو بود بزرگ که شدی از ح...
1 دی 1393
1